امام موسی صدر و کار تشکیلاتی
سخنرانی زیر مربوط به امام موسی صدر (+) است. سخنان مهمی که بیش از سی سال قبل ایراد شده و هنوز بوی تازگی از آن استشمام میشود. اللهم فک کل اسیر...
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
* الرحمن* علّم القرآن* خلق الانسان* علّمه البیان* الشمس و القمر بحسبان* و النجم و الشجر یسجدان* و السماء رفعها و وضع المیزان* ألاّ تطغوا فى المیزان* (الرحمن: 1- 8)
براى بنده موجب بسى افتخار است که خارج از برنامه دعوت شدهام و آقایان اجتماع کردهاند تا به این سخنرانى گوش فرادهند. این افتخارى را که به بنده محول شده است تکریم و احترام فوقالعادهاى مىدانم و از این بابت به خود مىبالم. البته آقایانى که این افتخار را به بنده دادهاند خیلى هم راه دورى نرفتهاند. چون آخر، بر فرض هم که لیاقت ذاتى نداشته باشیم، یک سربازِ ازجنگبرگشته ایم. یعنى محل کار ما را خداوند متعال در جایى قرار داده که سینه به سینه در مقابل دشمن هستیم. کاملاً تلخىِ کوتاهىکردن را حس مىکنیم. ضربتهاى شکننده و خردکنندهی دشمنان اسلام را از نزدیک لمس مىکنیم. یعنى، بنا به اصطلاح جنگى، در خط مقدم آتش هستم. خوب، اگر سربازى را که از جبهه برگشته مورد تکریم و احترام قرار دهند، کارِ نابهجایى نیست.
آیهاى را که در ابتداى سخنانم از سورهی الرحمن قرائت کردم، مورد توجه قرار مىدهم: «و السماء رفعها و وضع المیزان». از این آیه چه چیزى به نظر آقایان میرسد؟ خداوند در مقام بیان نعمتهاى خود، پس از ذکر چند نمونه، مىفرماید که «آسمان را برافراشت». بعد مى فرماید «و ترازو گذاشت». خداوند کجا ترازو گذاشت؟ این ترازویى که خدا گذاشته، آنگاه که آسمان را برافراشته، کجاست؟ شاید معنایش اینطور باشد که بنده مىفهمم، که منظور از وضع المیزان این است که جهانى که خدا خلق کرده، و آسمانى که برافراشته، بر اساسى منظم، دقیق و حسابشده بوده است. یعنى خدا این جهان آفرینش را بر اساس حسابى دقیق، که با ترازو سنجیده شده، خلق کرده است. عالم، منظم است. به خصوص که قبل از آن به آیهی «الشمس و القمر بحسبان» نیز اشاره شده است. یعنى خورشید و ماه پدیدههایى حسابشده هستند. منظور آن است که در این آیه اعلان شده است که ایها الناس، این عالم بزرگى که ما در آن زندگى مى کنیم، با نهایت دقت و نظم و انضباط برقرار شده است. یعنى نظم و انضباط بر جهان حکومت مىکند.
خب، چرا خدا این حرف را به ما مىزند؟ ألاّ تطغوا فى المیزان. براى اینکه ما هم اگر بخواهیم فرزند این دنیا باشیم، اگر بخواهیم زنده باشیم، اگر بخواهیم فعالیت و تلاشمان به ثمر برسد، و اگر دوستدار خلودیم، باید منظم کار کنیم. بَلبَشو و بىنظمى، جز فنا در این دنیا نتیجهاى ندارد. زیرا دنیایى است که همه چیزش منظم است. ما هم اگر منظم باشیم، به ثمر مىرسیم. و اگر بخواهیم به ثمر برسیم و از عمرمان نتیجه بگیریم، باید منظم باشیم. این اصل به ما یاد میدهد که در همه چیزمان، در زندگىِ داخلیمان، در زندگىِ مالیمان، در وضعِ درسخواندنمان، در وضعِ جوابِ نامه نوشتنهایمان، در معاشرت با دوستانمان، در روش تحصیلى و روحانیمان، در روش تبلیغاتیمان و در هر چیزى که در ادارهی آن سهیم هستیم، باید منظم باشیم. اگر منظم نباشیم، نابود و بىاثر خواهیم شد؛ درست مانند کسى که در شهرى با هواى استوایى و گرم بخواهد لباس پشمى به تن کند و براى گرما آماده نباشد، یا کسى که در زمستان بخواهد لباسى نازک بپوشد، یا کسى که برخلاف جریان آب بخواهد شنا کند. چنین آدمى البته نمىتواند موفق شود. دنیا براساس حق و عدل و انضباط و نظم استوار است. اگر کسى بخواهد بىنظمى کند، در این دنیا به نتیجه نمىرسد. و هیچ تردیدى در آن نیست.
این مطلب از آیات بسیارى استنباط مىشود. اینکه جهانِ آفرینش جهانى منظم است، هر چیزى به مقدار است، و ما ننزّله إلّا بقدرٍ معلوم (حجر/21) و انبتنا فیها من کل شىءٍ موزون (حجر/19) بارها در قرآن تکرار شده است، و آقایان بهتر مىدانند. شاید دهها آیه به خصوص این مسأله را به انسان تذکر مىدهد، که این عالم منظم است، دقیق است، حساب دارد؛ بادش، هوایش، آفتابش، بارانش، موج دریایش، بادهاى موسمىاش، شب و روزش، کوتاه و بلندشدن روز و شبش، همه و همه روى حساب است. اى انسان، تو هم، اگر مىخواهى موفق شوى، و اگر مىخواهى در این جهان از عمرت بهره ببرى و به نتیجه برسى، باید با جهانِ آفرینش هماهنگ باشى و منظم شوى. این سخنِ قرآن است. حال اگر کسى گفته است که بىنظمى بهتر از نظم است، به نظر بنده خلافِ آن چیزى است که ما از قرآن مىفهمیم. این یک مقدمهی مختصر.
اما مقدمهی کوتاه دوم: بنده نمىخواهم تفسیر بگویم یا نصیحت کنم؛ یعنى زیره به کرمان ببرم. بنده مىخواهم مشاهدات خود را براى آقایان بیان کنم. منتها یک مقدمهی مختصر براى آقایان عرض کردم. مقدمهی دوم، و باز کوتاه، این است که روزگارى، در صدها سال پیش از این، همهچیز در دنیا به صورت فردى بود. دولتش دیکتاتورى بود، استبداد بود، فردى بود؛ تجارتش براساس معاملات فردى بود؛ یک نفر، یک نفر تاجر بودند؛ دخل و خرجش را هر کس خود تنظیم مىکرد؛ همهچیز در دنیا صورت فردى داشت: زراعتش، تجارتش، درسخواندنش، دولتش، سیاستش، روزنامهاش و همهچیز به شکل فردى بود. در آن زمان، اگر ما، یعنى قواى دینى و راهنمایان اخلاقىِ بشر، به صورت فردى فعالیت مىکردیم، تا حدودى معقول و موجه بود. عیبى نداشت. براى اینکه ما هم هماهنگ با همه بودیم. یکى در مقابل یکى. آنها تنها بودند، ما هم تنها بودیم.
اما امروز همه چیز به صورت دستهجمعى و سازمانیافته درآمده است: دولتها، تشکلها و سازمانها دارند؛ تجارت به صورت شرکتهاى وسیع و محیرالعقول درآمده؛ تبلیغات، مؤسساتِ وسیعى دارد؛ مطبوعات، مشى واحد اتخاذ کردهاند؛ سیاستمداران، احزاب را به وجود آوردهاند؛ فلاحت و کشاورزى مکانیزه شده و در قالب شرکتها درآمده است. در این دنیاى سازمانى، اگر ما باز بخواهیم تکروى کنیم، به نظر من، نهایتِ سادگى است. ما اگر امروز عملِ دستهجمعى نداشته باشیم کلاهمان پسِ معرکه است. که هست! براى اینکه همهچیز منظم و تشکیلاتى و سازمانى است. شما جایى نشان دهید که تنها پیش بروند، بى سازمان راه بروند، بى تشکیلات پیش بروند، یا تکروى کنند. نمىتوانید پیدا کنید.
اینها دو مقدمهی عرض بنده بود. مقدمهی اول اینکه جهان منظم است، پس نمىشود بىنظم زندگى کرد. مقدمهی دوم اینکه جامعهی امروز همهچیزش مؤسساتى، سازمانى و تشکیلاتى است و اگر ما بخواهیم بىسازمان و بىتشکیلات فعالیت کنیم موفق نخواهیم شد. حالا اگر این دو مطلب را پذیرفتید که چه بهتر. اگر هم نپذیرفتید، به پنجاه سال پیش تا حالا مىماند که همهمان خُرد شدیم، له شدیم، قوایمان تلف شد، هرکس به راه خودش رفت، هرکس با دیگرى تضارب و تزاحم داشت و مشکلات بیشمارى پیش آمد. نتیجه هم این شد که دیگران هزاران فرسنگ از ما پیش افتاده و رفتهاند، اما ما هنوز همینجا هستیم و باز هم مىمانیم. میل خودتان است. مىخواهید بپذیرید، نمىخواهید هم نپذیرید. اینها دو مقدمهی کوتاه بنده بود. ...
* منبع: نای و نی، از مجموعهی در قلمرو اندیشه امام موسی صدر، ترجمه شادروان علی حجتی کرمانی، تهران: مؤسسهی فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، صص 279-300.