لیلی دوستان
بنام خدا
وقتی یک بغل حرف، حتی یک حنجره فریاد داری ولی زبانت بسته است، چه باید بکنی؟
شعر ؟ داستان ؟ بعضی میگویند اینجاست که نوبت به هنر میرسد.
شاید بگوئی بنویس، بدون سانسور، بدون ملاحظه، بدون واهمه. اصلاً چرا میترسی؟
اما چه میشود کرد؟ مسئله ترس و واهمه نیست...
هیچ دیدهاید در بعضی فیلمها وقتی که گروگانگیر خودش را به گروگانش چسبانده و فیلم علامت بعلاوه داخل دوربین تفنگ را نشان میدهد که هی اینطرف و آنطرف می شود تا روی پیشانی گروگانگیر متمرکز شود... اما ممکن نیست.
حالا فرض کنید که گروگان، فرزندتان دلبندتان باشد و بخواهید با آن تفنگ دوربین دار گروگانگیر را بزنید...
...
به دنبال محمل سبک تر قدم زن / مبادا غباری به محمل نشیند
...
راز این بیت را لیلی شناسان، نه، لیلی دوستان فقط میفهمند.